حکایت یک عمر عاشقی

حکايت يک عمر عاشقي

موزه را

چون فرزندم دوست دارم

اينک در ماه‌هاي پاياني عمر کاري، زمان‌هايي مي‌رسد که به خاطراتت رجوع مي‌کني، بد يا خوب، تلخ يا شيرين، زشت يا زيبا؛ اما هر چه که باشد، مرور آنها گاه لبخند به لبت مي‌آورد و گاه غمگينت مي‌کند و زماني تو را به فکر فرو مي‌برد که شايد اين خاطرات، شروعي است در گذشته که تو را وصل مي‌کند به آينده، به سرنوشتت، شايد زماني‌که در تنهايي خود سير مي‌کني؛ متوجه مي‌شوي که زندگي مثل پازلي است که از گذشته شروع شده به حال مي‌رسد و درنهايت آينده را رقم مي‌زند و فکر مي‌کنم زندگي من اين‌چنين شد.
حوالي سال 1353 دوازده يا سيزده‌ساله بودم، درست يادم نيست با پدر خدا بيامرزم سوار ماشين بيوک آبي‌رنگ دوستش شديم، نمي‌دانم کدام دوستش ولي هرچند وقت يک‌بار ماشينش را به بابا قرض مي‌داد، فکر مي‌کنم حدود 10 يا 11 صبح بود که وارد ميدان توپخانه آن زمان شديم، به نظرم ميدان قشنگي بود با آب‌نما و گل‌هاي سرخ و زمين چمن و درخت، به‌طرف شعبه مرکزي بانک سپه رفتيم، پدر رو به روي ساختمان پست، پارک کرد، پياده شديم و باهم رفتيم نزديک ساختمان کوچکي که درست جلوي شعبه مرکزي قرار داشت، روي آن عبارت عابر بانک سپه نوشته‌شده بود، پدر از جيب پيراهنش کارتي درآورد و چند دکمه را زد، دستگاه تعدادي اسکناس و يک پاکت نامه سفيد مستطيلي تحويل داد، ديدم پول‌ها را توي جيبش گذاشت و پاکت را داد دستم که براي خودم باشد، بعد سوار ماشين شديم از سردر باغ ملي با ماشين وارد محوطه وزارت امور خارجه شديم. ساختمان‌هاي زيباي قديمي که ستون‌هايي شبيه تخت جمشيد داشت، درست همان‌طوري که در سفر به شيراز در تخت جمشيد ديده بودم. فضايي بزرگ با ساختمان‌هايي قديمي و پر ابهت، تميز همراه با گل‌کاري و درخت‌هاي بلند، امکان ندارد که لحظه‌اي در آن فضاي فرح بخش باشيد و آن را به فراموشي بسپاريد، دست‌آخر به خيابان فردوسي رسيديم و به‌طرف منزل، راهي شديم.
اگر کمي به عقب بازگرديم، در حوالي آن سال‌ها، خاطره ديگري که من را به بانک سپه پيوند مي‌دهد، شرکت در عروسي پسرعمه مامان در سن 9 يا 10 سالگي بود که در تالار اصلي و بزرگ باشگاه بانک سپه برگزار شده بود. در حياط باشگاه، استخر و باغچه‌هاي پر از گل‌وبته و سنگ‌ريزه و جوي‌هاي پهن و کوتاه و پرآب وجود داشت که شبي خاطره‌انگيز را براي همه فراهم کرده بود، مخصوصاً براي ما بچه‌ها که در حياط بازي مي‌کرديم و هنوز ورجه‌وورجه‌هاي آن زمان در يادم هست.
 از اين خاطره هم که بگذريم، يادم مي‌آيد که يک روز جمعه به نظرم سال 54 يا 55 بود و مي‌خواستيم برويم مسافرت شمال (سياه‌بيشه) در خيابان تخت طاووس آن زمان، تقريباً به اواخر خيابان نرسيده بوديم که نگاهم به تابلويي که روي آن نوشته بود« باشگاه بانک سپه» افتاد. پدر با پيکان قهوه‌اي به« اتو بانک سپه» نزديک شد دفترچه حساب پس‌انداز را به آقايي که پشت گيشه نشسته بود، داد؛ بعد از چند دقيقه گفت‌وگو، همراه دفترچه، پولي گرفت و به‌طرف شمال حرکت کرديم.
خيلي دلم براي آن روزها که پدر و مادرم بودند و با هم تفريح مي‌کرديم تنگ‌شده؛ پدر فردي نظامي و اصالتاً آذري و صاحب پنج فرزند دختر بود که همه‌چيز را به‌دقت تحت نظر داشت و با حضور خودش از تفريحات سالم در روزهاي تعطيل دريغ نمي‌کرد. مثلاً هر دو هفته يک‌بار، شب جمعه ما را مي‌برد«در ايوين‌سينما»که الان پاساژ« آسمان ونک» به‌جاي آن ساخته شده، با ماشين مي‌رفتيم در فضاي بزرگ گاراژ مانندي که داراي بلندگوهاي دستي براي هر ماشين بود و يک پرده بزرگ سينمايي داشت. همان‌جا برايمان کشک‌بادمجان و سوسيس و سيب‌زميني سرخ‌کرده مي‌خريد و آخر شب مي‌آمديم خانه. حالا که سال‌ها از آن روزها گذشته، خوب مي‌فهمم که تصميماتي که براي آينده‌ات گرفتي تا چه حد مي‌تواند اثري از حال و هواي گذشته تو باشد، بدون اينکه اصلاً راجع به آن فکر کرده و يا تصميمي گرفته باشي. از اين که رشته باستان‌شناسي را انتخاب کني يا با داشتن تجربه و تخصص 7 سال کار در موزه‌هايي مانند «موزه ملي ايران» يا«کاخ گلستان»، از آنجا دل بکني و به «موزه بانک سپه»بيايي، جايي که قبلاً در آنجا خاطره داشتي و از گذشته درخشانش آگاهي داري. ناخودآگاه قبل از شروع به کار، احساس علقه مي‌کني، اما چيزي که هيجان‌زده‌ات مي‌کند، اين است که در موزه‌اي مشغول به کار، مي‌شوي که در منطقه 12 پايتخت قرار دارد که مشهور است به«قلب طهران». درست است که موزه ملي و کاخ گلستان هم در اين منطقه قرار دارند ولي نمي‌دانم چرا اين حس را دراين جا بيشتر تجربه کردم، منطقه‌اي که ادوار تاريخي متعددي را از سر گذرانده و تغيير و تحولات زيادي را به خود ديده و مي‌تواني از باقي‌مانده‌هاي آثار، به سرگذشت و تاريخ آن پي ببري و براي تو به‌خوبي مشخص مي‌شود که چرا امروزه آن را «قلب تهران» ناميده‌اند، زيرا نه‌تنها آثار معماري باقي‌مانده از اعصار گذشته، بلکه حتي اسامي خيابان‌ها هم برايت جذابيت خاصي دارند؛ مثلاً اين که خيابان فردوسي گاهي ايلخاني و گاهي علاءالدوله خوانده مي‌شد، آن‌هم به خاطر وجود دو باغ بزرگ به همين نام‌ها. اين منطقه پر از باغات بود و ساختمان‌هاي قديمي که تعدادي از آنها به‌خصوص سر در باغ ملي، قزاق خانه، قورخانه، اداره پست، منزل سردار اسعد بختياري، خانه مقدم، خانه اتحاديه و... هنوز باقي مانده است و يا ميداني که در آن به سربازان ارتش آموزش داده مي‌شد و يا مراسم مذهبي درآن اجرا مي‌شد، همچنين برگزارشدن مسابقات ورزشي و جشن‌ها  و در کل، مکاني لبريز از موزه‌هاي متعدد. به جرئت مي‌توان گفت «موزه بانک سپه» درکنار ساير موزه‌هاي اين منطقه در دل يک موزه بزرگ جاي دارد و هر يک از موزه‌ها نيز سرگذشتي جداگانه و مختص به خود دارند، خواندني و جذاب.
وقتي‌که در موزه بانک سپه که آن زمان به« موزه سکه» شهرت داشت، شروع به کارکردم، متوجه شدم يکي از خدمات مانــــدگار تيمسار آق اولي مديرعامل وقــــت و پايه‌گذار موزه بانک،خريداري زمين بهداري ارتش و احداث ساختمان شعبه مرکزي بانک سپه بوده است. اين بنا توسط وارطان آوانسيان طراحي و در سال 1332 افتتاح و مورد بهره‌برداري قرار گرفت و ازآن‌پس، شعب سراسر کشور با اين الگو ساخته شدند. سال‌هاي بعد در جوار ساختمان شعبه مرکزي، ساختمان ادارات مرکزي نيز احداث شد که در سال 1348 مورد بهره‌برداري قرار گرفت و طراح آن هوشنگ سيحون بود. در آن سال‌ها به‌غيراز اين اقدامات، زمين‌هايي براي باشگاه کارکنان و دهکده تندرستي اوشان خريداري و علاوه بر آن عابر بانک و اتو بانک پايه‌گذاري و ايجاد شد. مديرعامل وقت، عضو انجمن آثار ملي بود که بعدها به رياست انجمن منصوب شد (در سال 1362 اين انجمن به سازمان ميراث فرهنگي تغيير نام داد). تيمسار آق‌اولي با اطلاع از خروج تعداد زيادي از سکه‌هاي ارزشمند ايران از طريق فرودگاه به خارج از کشور، دستور استرداد و انتقال آنها را به بانک داد، سپس امر کرد که موزه سکه ايجاد شود و براي اين موضوع هم از سرکار خانم دکتربانو ملک‌زاده بياني تحصيل‌کرده لوور پاريس و رئيس بخش سکه موزه ايران باستان که به بازنشستگي نائل شده بود، به‌عنوان مدير فني دعوت شد تا به بانک سپه آمده و ياري‌رسان موزه  باشد. ايشان نيز با يک فراخوان از مجموعه‌داران سکه به‌منظور خريد سکه با اعتبار بانک، درخواست مساعدت کرد. حال اين بانوي متخصص و ارزشمند، سکه‌هاي کارشناسي و تأييدشده را به شيوه علمي، بر اساس تاريخ و دوره به‌دقت طبقه‌بندي و در دوران مديدي، سکه‌هاي آسيب‌ديده را مرمت و حفاظت کرد. اما جالب است بدانيد، همسر بانو ملک‌زاده بياني - استاد خان‌بابا بياني -  مدرس دانشگاه بود که کتاب سکه‌هاي هخامنشــــي اثر ارنســــــت بابلون را ترجمه کرده‌ است و استاد مهدي بياني مدرس دانشگاه، برادر استاد خان‌بابا بياني نيز، در رشته تاريخ ،کتبي را تأليف کرده‌ است. که البته افتخار شاگردي فرزندان بانو ملک‌زاده بياني در گروه باستان‌شناسي و گروه تاريخ دانشگاه تهران را داشته‌ام. البته نمي‌دانستم که سرنوشتم با اين خاندان فرهيخته تا اين حد گره مي‌خورد که تا آخر عمرکاري، همراه من خواهند بود و مديون همگي آنها خواهم شد.
يادم مي‌آيد در ابتداي خدمتم در موزه ملي ايران در بخش اسلامي که در طبقه چهارم قرار داشت، افتخار همکاري با استاد ارجمند عبدالله قوچاني را پيدا کردم (خدا روحش را قرين رحمت کند که از وي بسيار آموختم) ايشان به دليل تولد در بغداد و رشد و نمو درآن ديار و تلمذ در ادبيات عرب در دانشگاه بغداد، تسلط کامل و وافي به اين زبان داشت و بر روي انواع آثار باستاني از جمله سکه ها که داراي خط کوفي بودند، بررسي و پژوهش مي‌کرد . يک روز به‌اتفاق ايشان به «موزه سکه بانک سپه» رفتيم که بسيار غريبانه در حياط پشتي ساختمان اداري قرار داشت، در فضايي کوچک اما قدرتمند، کوچک اما غني، پر از رمز و راز، لبريز از حکايت‌هاي ناگفته و ناشنيده و رازهايي سربه‌مهر. درآنجا متوجه شدم موزه، هفته‌اي يک‌بار آن‌هم سه‌شنبه‌ها براي عموم باز است (بعدها اين روز به پنج شنبه موکول شد) و در طول ايام هفته اگر مهمان خاصي داشتند، باز مي‌شد. ناگفته نماند، بنا به مستندات، موزه بانک در سال 1352 باحضور مديرعامل وقت همراه با رئيس‌کل بانک مرکزي و گروهي از کارشناسان اقتصادي و فرهنگي به‌صورت رايگان براي عموم مردم بازگشايي شد و بر همين اساس، 1352 را به‌عنوان سال افتتاح موزه مي‌پنداشتيم، اما دو سال پيش ، بنا به بررسي‌هاي صورت گرفته و مدارک متقن حاصله، مشخص شد «موزه سکه بانک سپه»در سال 1342 پا به عرصه فرهنگ و هنر گذاشته و سال 1352 صرفاً افتتاح عمومي آن بوده نه زمان تأسيس. بايد تأکيد کنم که موزه و آثارملي آن، پس از انقلاب اسلامي نيز با دقت وهمت ارزنده مديران عالي وقت به‌خوبي حفظ و صيانت شدند که هم‌اکنون به قطب پژوهشي جامعه علمي کشور در حوزه‌هاي تخصصي مرتبط مبدل شده است.
کمي برگردم به قبل، حوالي سال 1377 از موزه ملي ايران جدا و به‌عنوان کارشناس به جمع خانواده عزيز بانک سپه پيوستم. وقتي‌که شروع به بررسي و شناسايي سکه‌هاي موجود در خزانه موزه کردم، اصلاً تصور نمي‌کردم که سکه‌ها به‌صورت غيراستاندارد در ظروف پلاستيکي 100 عددي يا 50 عددي روي‌هم با يک کارت شناسايي نگهداري شوند. در ابتدا مجبور شدم آنها را جداسازي و براي هر يک، شماره امين اموالي مخصوص و جداگانه‌اي درنظر بگيرم تا از هم تفکيک‌شده و در محلي مناسب به‌منظور جداسازي قرار گيرند تا حداقل سکه‌ها نفس بکشند و اگر بيماري داشته باشند، منتقل نکنند. مرحله بعد، ايجاد دفاتر قانوني امين اموالي بود که از طريق مکاتبه با وزارت«امور اقتصادي و دارايي» و«وزارت ميراث فرهنگي»و بازديد کارشناسان دو وزارتخانه، سامان پيدا کرد، سپس تمامي اطلاعات سکه‌ها ثبت سيستمي شد (اين روزها ايجاد و راه‌اندازي سامانه مستندنگاري روزآمد با قابليت‌هاي تخصصي جامع در مراحل پاياني خود قرار دارد). پس از 5 سال اقدام به استخدام کارشناس مرمت سکه کرديم زيرا تعدادي از سکه‌ها درگذشته براثر عدم شرايط مطلوب، دچار بيماري شده بودند. بايد اين را هم اضافه کنم در تمام اين مراحل خوشبختانه تمامي رؤساي ذي‌ربط موزه، روابط عمومي و مديران عامل وقت، نهايت همکاري را کردند تا موزه بتواند امروزه به سطح استانداردهاي ملي و جهاني برسد.
در سال 1395 موزه از يک فضاي حدود 350 مترمربعي به يک فضاي حدود 1200 مترمربعي در طبقه همکف ساختمان ادارات مرکزي امام خميني (ره) گسترش يافت با بالاترين سطح ايمني و امنيتي براي محافظت از آثار. به‌طور مثال نصب پلکسي‌هاي محافظ براي تابلوهاي نقاشي و......يا ويترين‌هاي ايمن مخصوص سکه و سيستم‌هاي اعلان و اطفاي حريق. البته اين فقط يک بخش از وضعيت قابل‌اطمينان سيستم‌هاي ايمني و امنيتي موزه است که همچنان نيز به‌طورمستمر ارتقا مي‌يابد. وقتي فضاي موزه وسيع شد، به‌واسطه الحاق ساير آثار به نمايش در نيامده چون تابلوهاي نقاشي، آلات و ادوات اداري جامانده از نمايش، «موزه سکه بانک سپه» به «موزه بانک سپه »تغيير نام داد. از طرفي درب ورودي موزه نيز از سمت خيابان امام خميني (ره) براي بازديدکنندگان قابل‌دسترسي شد. صحبت از تابلوهاي نقاشي شد، مديران عامل قبل و پس از انقلاب براي حمايت از هنرمندان ايراني دستور خريداري آثارشان را به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم داده بودند تا اتاق‌هاي مديران، هيئت‌مديره و بعضي شعب ممتاز با آنها تزيين شود. در اين ميان هنرمنداني چون خانم ايران درودي، صادق تبريزي و سيراک ملکونيان ازجمله هنرمنداني بودند که به موزه آمدند و با آثار ارزشمندشان ديداري تازه کردند و از نزديک توفيق ديدارشان حاصل شد و چه حيف که آنها را از دست داديم؛ روحشان قرين رحمت.
اشيا و آثار قديمي هنوز هم، هرازگاهي به لطف واحدهاي بانک در سراسر کشور و همکاران به مجموعه موزه اضافه مي‌شود، از دستگاه آپارات که در دهه 60 در سالن سينماي باشگاه به نمايش فيلم‌هاي 35 ميلي‌متري پرداخته تا ماشين پول رساني که در دهه 30 مورد استفاده قرار گرفته است وهمچنين برخي اقلام ارزشمندي که پس از طرح ادغام به موزه بانک سپه اضافه شده است .
با توجه به اين که موزه منحصربه‌فرد بانک سپه از کارگاه مرمت چنــــــدمنظوره برخوردار است، تمامــــــغعتي آثار، اسناد و اقلام نگهداري شده به دست مرمت‌گران کارآزموده و صاحب‌نام در قالب برنامه‌هاي زمان‌بندي‌شده مشخصي مرمت مي‌شوند و اين را هم بگويم که موزه به‌طور ساليانه بيمه مي‌شود تا ريسک‌هاي احتمالي ازهرجهت کنترل‌شده باشند.
در تمامي اموري که گفته شد؛ نه‌تنها کارکنان موزه و اداره کل روابط عمومي در تمام سطوح، همراه هم بوده‌اند بلکه از طرف اداره کل بازرسي حضوري، توسط بازرس مقيم و ناظر در همه مراحل، حمايت و همراهي‌ها ادامه داشت به‌طوري‌که بر اساس فرآيندهاي تدوين‌شده، بدون حضورشان به هيچ‌گونه شيء و اثري نمي‌توان دست‌يافت، حتي به‌اندازه يک جابه جايي ساده در تالارها. در جوار آن، اداره کل حفاظت فيزيکي، فني و پدافند غيرعامل که حافظ و امين موزه بوده و هستند ما را در انجام وظايف تخصصي، صميمانه همراهي مي‌کنند. البته ديگر ادارات کل و واحدهاي سازماني بانک نيز در اين مسير پرپيچ‌وخم صيانت عالمانه از ميراث ملي، حمايت‌هاي مستمري داشته و دارند. به لطف الهي درنهايت توانستيم با حمايت مديران عامل گران‌قدر، مديران محترم و کارکنان دلسوز به جايگاه و پايگاهي برسيم که هم‌اکنون از هر لحاظ، حرف‌ها براي گفتن داريم؛ از زماني که از وزارت ميراث فرهنگي، صنايع‌دستي و گردشگري به‌طور رسمي مجوز موزه اخذ شد تا ثبت افزايش قدمت ده‌ساله موزه در سال 1401 و ديگر اقدامات مؤثر و نوين سال‌هاي اخير نظير: ايجاد و راه‌اندازي وب‌سايت تخصصي دوزبانه موزه، نمايشگاه‌هاي فصلي و دائمي، ساخت فيلم مستند، راه‌اندازي سيستم آرشيو مجازي، طبقه‌بندي مخازن، سامانه مستند نگاري، مرمت‌هاي تخصصي فازبندي شده، افزودن آثار و اقلام جديد، بيمه آثار و اقلام موزه‌اي، ارتقاي سيستم‌هاي ايمني و امنيتي و ثبت قانوني تمامي آثار در دفاتر امين اموالي در کنار ارتقا روابط بين‌المللي با متوليان امر نظير سازمان جهاني موزه‌ها و کميته پولي بانکي آن (ايکوم وايکومون) و همچنين تقويت ارتباطات با وزارتخانه‌هاي ميراث فرهنگي، اقتصادي و دارايي، آموزش‌وپرورش، علوم و فناوري، شهرداري منطقه و سايرنهادهاي مرتبط و طرح‌هاي موفق ويژه همکاران و خانواده‌هاي عزيزشان، بسترساز تعدد و استمرار بازديدهاي درون و برون‌سازماني و نهايتاً موجبات اعتلاي موزه بانک سپه را فراهم آورده است.
تمامي اين مسائل و فرازوفرودها که در مقابل ديدگانم رخ داده است، همه و همه موجب شد«موزه بانک سپه»به‌عنوان نخستين موزه نظام بانکي کشور در ايران و جهان معرفي شود. مسرت‌بخش است که سال پاياني خدمتم مقارن است با آغاز قرن دوم حيات سازماني که عاشقانه در آن زندگي کردم و مانند تمام همکاران خوبم در جاي‌جاي کشور پهناورمان به اعتلاي مستمر آن ايمان دارم. جاي دارد ضمن سپاس از تمامي مديران محترم و همکاران بزرگوار شاغل، از همکاران بازنشسته‌اي که هم‌اکنون از بانک فاصله گرفتند اما به نحوي در سال‌هاي حضور، همراه صميمي موزه بودند، تشکر کنم که بسان پلي از گذشته به آينده هستند و موزه را در مسير تکميل و انتقال اطلاعات متقن ياري بخش بودند.

نويسنده: صدیقه فروغیان(کارشناس موزه بانک سپه)