هخامنشی
پايهگذار شاهنشاهي وسيع هخامنشي كورش، نابغه بزرگ پارس بود كه در اثر رشادتها و فتوحات بيحد و حصر موجب وسعت و عظمت ايران گرديد بطوري كه سرحدات شمالي (درياي خزر، كوههاي قفقاز، درياي سياه، رود دانوب) و مرز غربي (درياي اژه (مديترانه) ليبي) و سرحد خاوري (جلگه سند و پنجاب هندوستان) و مرز جنوبي (درياي عمان، خليجفارس، حبشه و صحراي افريقا) بود. بنا به گفته كتيبه نقش رستم ايالات ايران به انضمام پارس به سي ايالت ميرسيد كه هر بخشي تحت نظر ساتراپ يا والي، با قدرت كامل اداره ميشد.
كورش (559-529 ق.م) با حمله به آسياي صغير متوجه تأسيس ضرابخانه و ضرب سكه گرديد ولي مرگ به وي امان نداد و كمبوجيه پسرش نيز (529-521 ق.م) فرصت پرداختن به امور داخلي را نيافت بنابراين داريوش اول (521-485 ق.م) پس از برقراري نظم و تقسيمات مملكتي به وضع مالي و اقتصادي پرداخت و مقررات جديدي وضع نمود.
چنانكه با روش معيني شمشهاي زروسيم را براي ضرب سكه از خزانه به ضرابخانه فرستاد و ترتيب تناسب طلا و نقره را بنا بر آنچه در ليدي معمول بود بكار برد كه نسبت آن يك به 13 و يك سوم ميباشد و براساس اين ترتيب، سكه طلا معروف به دريك به وزن 8.14 گرم و نقره معروف به سيكل (شكل) به وزن 5.60 گرم بود.
به اين سكهها شاهي ميگفتند كه عموماً داراي طرحي شبيه بهم ميباشند بدين ترتيب: نيم تنه شاهنشاه كمان بدست، كماندار پارسي تركش بر پشت، شاه يك زانو بر زمين و با يكدست زوبين گرفته، شاه در حال كشيدن كمان و در نوع ديگر شاهنشاه در حال دويدن و با دست ديگر نيزه را كه مايل به زمين است نگهداشته (زانو زدن شاهنشاه علامت نيايش اهورامزدا است)
سكه در اين دوره نه تنها تسهيلات زيادي در امور تجارتي و بخصوص تجارت خارج از كشور را فراهم آورد بلكه به توسعه بانكها نيز كمك كرد (قبل از اين دوران به واسطه عدم امنيت راهها امور بانكي و ارتباط آنها با يكديگر مقدور نبود و فقط افراد متنفذ مانند بزرگان مملكت و روحانيان كه در نقاط مختلف مملكت معروفيت داشتند و مورد اعتماد بودند ميتوانستند عمليات مالي و بانكي انجام دهند)
ضرابخانههاي سلطنتي در مواقع عادي به تناسب احتياج سكه ميزدند، در موقع بروز جنگ نيز شاهنشاه با تعيين يكي از امرا يا ساتراپي كه مورد اعتماد بود به سمت نيابت از خود، وي را مأمور تشكيل ارتش يا قواي بحري ميكرد و سهم قابل توجهي از خزانه سلطنتي به وي واگذار ميشد تا در مواقع مقتضي سکه ضرب كند، از جمله فرناباذ1 ، داتام2، آريارات3، مازه4، ابروكوماس5 كه اجازه ضرب سكه را داشتند و نقش صورت آنها در روي سكهها ديده ميشود.
نوع ديگري از سكههاي هخامنشي نيز متعلق به پادشاهان جزء يا امراي محلي است كه گاهي دست نشانده و گاهي مطيع بودند كه ماليات و خراج ميپرداختند و در كمال آزادي از هر نوع فلزي كه ميخواستند به ضرب سكه اقدام ميكردند و به دلخواه نقوش مذهبي و خط محلي خود را نيز در آن بكار ميبردند.
بنابراين بر بيشتر سكههاي ساتراپها و سلاطين تابعه خط محلي در روي سكهها بكار برده شده و هر شهري بنا به خط رايج آن منطقه داراي سكههاي رايج است بطور مثال بيشتر فرمانروايان يا ساتراپ از خط آرامي استفاده ميكردند زيرا خط ميخي دوران هخامنشي مخصوص نوشتهها و كتيبههاي دربار سلطنتي بود و بر روي سكه بكار نميرفت.
زيرنويس
1-فرناباذ (412-374 ق.م) به فرمان داريوش دوم فرمانرواي فريگيه گرديد.
2-داتام پس از در گذشت پدرش در سال 386 ق.م فرمانرواي كيليكيه گرديد. وي در نتيجه خدماتي كه در دوره اردشير دوم انجام داد و بخصوص رشادت و لياقتي كه در جنگهاي مصر به ثبوت رسانيد مورد حسد درباريان قرار گرفت و بالاخره در اثر خيانت يكي از نزديكان خود كشته شد.
3-آريارات در حدود سال (360 ق.م) فرمانرواي سينوپ بوده است.
4-مازه (362-328 ق.م) سالها فرمانروايي كيليكيه را داشت و در حدود ده سال حكومت سوريه نيز با وي بود و سپس به فرمانروايي بابل منصوب شد. در اين زمان اسكندر مقدوني به بابل حمله برد و اين مرد براي حفظ مقام شرافت را زير پا نهاد و از در اطاعت درآمد و بابل پايتخت هخامنشي را تسليم وي كرد اسكندر به جبران اين خيانت حكومت بابل را كماكان به وي سپرد.
5-ابروكوماس در حدود سال (360 ق.م) فرمانرواي سينوپ بوده است.
موزه بانک سپه