نقاشي هاي سپهري در موزه بانک سپه
این بار تابلوهای ارزش آفرین و تاثیرگذارسهراب سپهری درگالری پرکشش و جذاب نقاشی موزه منحصربفرد بانک سپه بهانه ای شد تا از او بنگاریم. از زندگی، افکارو سبک کارهایش. مهم اینکه 5 اثر ازخیل بهترینهای این هنرمند معاصر در نقطه آغازین این تالارخودنمایی میکند. همه جا سخن از شعر، ترجمه ونقاشی اوست اما نگارنده در این مقال قصد ندارد تا گفته های هزار باره را تکرار کند و بنویسد که این شاعر ونویسنده و نقاش زبردست معاصر چه کتابهایی را نوشته و یا چه کسانی با او زندگی کردهاند. اما خالی از لطف هم نیست که مروری بر مهم ترین بخشهای زندگی او کنیم. 14مهر 1307 در قم درست راس ساعت 12 ظهر هنگامی که مادرش صدای ملکوتی اذان را شنیده به دنیا آمد ودر قم وگلپایگان وخوانسار بود و سپس در سرزمین پدریش کاشان اقامت گزید*و نهایتا این چهره هنرمند ایران زمین در سال 1359 در سن 51 سالگی براثر بیماری جهره در نقاب خاک کشید.
او فیلسوف هنر زندگی بود بدون هیچ ادعایی و از نظر خصوصیات ذاتی و فردی ،انسانی جستجوگر،کمال طلب، فروتن وخجول با دیدگاهی انسان مدارانه که از فلسفه نشاءت گرفته بود. همچنان که فلسفه زندگی را اینچنین تفسیر کرد:
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست...
او عاشق سفر ومکاشفه بود ، سفر به کشورهایی چون هند، پاکستان ، افغانستان ، ژاپن وچین مهد تمدنهای شرقی، وی در این سفرها از مفاهیم ومضامین عرفانی وفلسفی بهره هایی برده بود و درجوارسفر نیز از آشنایی او با دو ستون شعر فارسی نوین چون نیما و فروغ نیز در عین مستقل بودن تاثیر پذیرفته بود. بیراهه نیست که وی فیلسوفی از جنس هنر زندگی باشد زیرا که با توجه به کسب تجربههای متعدد، اشعارش نه تنها در قالب نیمایی بود بلکه تصویرسازیهای بکر و خلاقانه را باآموخته های فلسفی خود به شیوه ای جدید با زبانی نرم ،لطیف ،پاکیزه ، منسجم وبکر و تازه می سرود.
پریدخت خواهر سهراب می گوید :هرشب موقع خواب قلم وکاغذی کنار بسترش می گذاشت صبح که چشم می گشود شعری را که به دلیل تاریکی شب با خطی در هم و نامرتب نوشته بود می خواند و تبسمی که شاید نشانه ی رضایت بود در چهره اش نقش می بست .
پس او شاعری بود که از تاثیرات وتاثرات روزگار هر آنچه در هنگام سکون وسکوت شبانه اعماق روحش را به نوازش در می آورد بر روی کاغذ جاری می نمود برای همین شعرش دارای نوعی از لطافت و پاکیزگی بود که کمتر دیده می شد.
"من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای ظلمت را وقتی از برگی می ریزد
و صدای سرفه روشنی از پشت درخت
عطسه آب از هر رخنه سنگ
چک چک چلچله از سقف بهار"
سهراب دیدی انسانی به طبیعت ودیدی طبیعی به انسان دارد. او سمبلهای شعر خود را از موجودات طبیعت میگیرد و در دل طبیعت به سیر و سلوک می پردازد و سرانجام در درون آن به مرحله کشف و شهود می رسد. او از جهت اندیشه شیفته نوعی عرفان خاص خودش است که می توان آن را عرفان طبیعی نامید بنابراین ویژگی کلی اشعار سپهری داشتن زبانی لطیف ،خیالات ظریف ، تصویر های زیبا و نماد های شعری خاص خودش ومضامین عرفانی وفلسفی است.
و اما او نقاش هم بود، نقاشی طبیعتگرا که دستاوردهای زیبایی از تاثیرات هنر شرق و غرب بوجود آورده است.اواز کودکی عشقی عجیب به نقاشی داشت ولی مثل سایرکودکان نقاشی نمیکرد بلکه مثل خودش نقاشی میکرد. اوبا اینکه کودکی پر شروشور بود هیچ وقت به سبب بازیگوشی یا شلوغ بودن تنبیه نمی شد بلکه سبب آن بیش از اندازه نقاشی کردن بود. امادر دبیرستان نقاشی، کار جدیتر شد. زنگ نقاشی نقطه روشنی درتاریکی هفته بود، وی درآثار نقاشی اش رویکردی نوین ومتفاوت داشت به طوری که فرمهای هندسی نخودی و خاکستری رنگش با تمامی نقاشان فیگوراتیو همزمانش متفاوت بود.
او دردوره نقاشیهای رنگین، دیوانه رنگ خاکستری بود. درون مایه تمام پردههای نقاشی او در همه هفت دوره کاریش خاکستری است. رنگ خاکستری معرف هیچ بودن جهان است و نگاه ویژه سهراب به هنر نقاشی ، او را به گرانترین نقاش ایران بدل کرده است او در نقاشی شیوه ای موجز و انتزاعی داشت از طرفی به علت سفر به کشورهای اروپایی و آمریکایی وداشتن افکار شرقی، به شیوه مدرن توجه نشان می داد چنانکه کنترل مستقیم قلم مو را در نقاشیهایش کمتر می بینیم و رفتارهای فی البداهه توسط ابزارهای غیر سنتی به وفور دیده می شود.
یکی از نویسندگان و منتقدان هنری در این باره میگوید: او درآخرین دوران کاری اش به تکنیکی از بافتtexture دست یافت که تا به امروز برای بسیاری از هنرمندان دست نیافتنی است. درخت های او نتیجه پرهیزش از رنگ گذاری با قلم مو هستند. او در این آثار حوادث رنگی را تبدیل به موضوع آثارش میکند. استفاده از کاردکهای بزرگ چوبی و رنگهای رقیق شده و بافت ریز ودرهم بر روی پاچه های بوم محصول تحقیقات وسیع او بر نقاشی آن سالهای غرب (آبستره) و شگرد های نقاشی سنتی مشرق زمین است .
در این راستا اگر به امضای او نیزکه در نقاشیهایش نمودپیدا میکند،توجه کنید می بینید که به صورت خط نستعلیق است که به نظر مرتضی ممیز حاکی از روحیه فروتنانه وایرانی اوست .
آثار تجسمی وی در گالری نقاشی موزه بانک سپه که در میان سایر آثارهنرمندان قرار دارد سادگی ،روانی، تنهایی او را بیان می کندچنان که ما نیز از سکون وآرامش پنج اثر وی استفاده کردیم تادر ابتدای تالار نقاشی موزه قرار بگیرند تا روح لطیف رنگ خاکستری ونخودی در فضا حکمفرما شود.رنگهایی که حاکی از هیچ انگاری تعلقات دنیوی است وهمچنین یادگاریست از خاطرات به جای مانده از زمانهای دوراز خانه ی پدری درکاشان تا باغی در دل کویر.
*بر گرفته ازکتاب هنوز در سفرم به قلم خودش با همت پریدخت سپهری انتشارات فرزان روز ص 14
منابع
1-شمیسا،سروش(1399). نگاهی به سپهری. انتشارات مروارید
2-سپهری، سهراب(1380). هنوزدرسفرم. خودنوشت زندگینامه سهراب سپهری به کوشش پریدخت سپهری.نشرو پژوهش فرزان روز
3- عابدی ،کامیار (1384).از مصاحبت آفتاب (زندگی و شعر سهراب سپهری ). نشرتهران ثالث
4 –نظری ، شهروز(1385). مقاله تفاوت کاشان با نیویورک
موزه بانک سپه